-سویشیرو هوندا
کودکی سویشیرو هوندا
سرگذشتی از یک انسان موفق دیگر در ژاپن وجود دارد. نام او “سویشیرو هوندا” است که موفقیت را از لابلای شکستهای پیدرپی پیدا کرد. او بارها شکست خورد تا تبدیل به یکی از ثروتمندترین انسانهای روی زمین شد. سویشیرو در سال 1906 در یکی از نواحی روستایی در شهری کوچک از ژاپن متولد شد. پدر او یک آهنگر بود که یک تعمیرگاه دوچرخه هم داشت. سویشیرو ایام کودکی و نوجوانی را در کنار پدرش و با کمک به او با کار در آن تعمیرگاه سپری کرد. او استعداد بینظیری در تعمیرات وسایل داشت. بااینوجود، در درس خواندن اصلا استعداد نداشت و همیشه نمرههای افتضاح کسب میکرد. در این دوران در ژاپن، والدین ملزم بودند تا کارنامهی فرزندانشان را با مهر و امضای خانوادگی مهر کنند تا مشخص شود که آنها کارنامه را دریافت کردهاند.
سویشیرو بچهی باهوشی بود. او توانست با استفاده از مادهای پلاستیکی که از تعمیرگاه پیدا کرده بود، مهر خانوادگی والدینش را جعل کند. سپس برای بچههای دیگر هم همین کار را کرد. اما بزودی لو رفت و گیر افتاد و منجر به اخراج شدنش از مدرسه شد. این مورد، اولین نمونهی بیانگر نگرش و روحیهی او در مواجهه با شکست و تبدیل بحران به فرصت است. سویشیرو در سن 15 سالگی فرصت رهایی از مدرسه را مغتنم شمرد و به توکیو رفت تا مکانیک شود. او در یک تعمیرگاه خودرو به مدت 6 سال کار کرد. سپس به شهرش بازگشت و تعمیرگاه خودروی خودش را افتتاح کرد. او علاوه بر تعمیرات، به کار طراحی برخی اجزای خودرو هم میپرداخت.
سویشیرو قصد داشت تا یک پیستون کارآمدتر و بهتر از آنچه که در آنزمان موجود بود، طراحی کند و آنرا به شرکت تویوتا بفروشد. او شب و روز بر روی آن کار کرد. مشکل همیشگی او یافتن یک منبع مالی برای ادامه دادن این پروژه بود. بااینوجود، هیچوقت از کار دست نکشید و همیشه راهی پیدا میکرد. حتی یکبار مجبور بفروش جواهرات همسرش شد. بعد از 2 سال تلاش بیوقفه، سرانجام پیستون موردنظر را طراحی کرد. وقتی آنرا به شرکت تویوتا عرضه کرد، در کمال ناباوری آنرا رد کردند.
سویشیرو باز هم تسلیم نشد و به این نکته پی برد که باید در این زمینه آموزش بیشتری کسب کند. بنابراین، به مدرسه بازگشت. در مدرسه، همکلاسیها و معلمانش به طراحی او خندیدند، اما او اعتنایی نکرد. او شدیدا مشغول به یادگیری در این زمینه شد و حتی استراحت را هم کنار گذاشت. علاوه بر این، از امتحان دادن در آن دروس نیز سرباز زد، چون معتقد بود نمره هیچ ارزشی ندارد. وقتی مسئولین مدرسه به او گفتند که بخاطر امتحان ندادن نمیتواند فارغالتحصیل شود، به آنها توجهی نکرد. در جملهای مشهور از او نقل شده است که: “دیپلمی که آنها مدنظرشان است، ارزشش از یک بلیت سینما کمتر است. درحالیکه بلیت سینما به شما اجازه میدهد تا یک فیلم را تماشا کنید، با مدرک دیپلم به شما هیچ چیز نمیدهند”.
سویشیرو هیچوقت در راه طراحی پیستون دست از تلاش نکشید. روشش این بود که ایرادهای پیستونهای طراحی شدهی قبلی را بررسی کند تا به درک بهتر برای طراحی بدون ایراد برسد. تمامی آن شکستها فرصتهایی بودند تا او بفهمد که تاکنون چند راه اشتباه طی شده است و چه تعداد روش دیگر باقی مانده است. سرانجام طراحی آخر جواب داد و آنرا به شرکت تویوتا نشان داد. اینبار مورد پسند آنها واقع شد و همین باعث شد تا بتواند یک قرارداد با شرکت تویوتا ببندد. سپس تعداد زیادی از آن پیستونها را به آنها فروخت.
حالا سویشیرو برای تولید انبوه این پیستون نیاز به احداث یک کارخانه داشت. اما مشکلات جدیدی بر سر راهش سبز شدند. در آنزمان ژاپن درگیر جنگ جهانی دوم بود و دسترسی به مصالح ساختمانی و مواد اولیه بسیار سخت بود. تقریبا همه چیز توسط دولت ژاپن برای پیروزی در جنگ مورد استفاده قرار میگرفت. برای ساخت کارخانه، سویشیرو به بتن نیاز داشت اما یافتن بتن در آن برهه کار غیرممکنی بود. درست مانند زمان کودکی که بخاطر اخراج از مدرسه و دیدن این تهدید به چشم یک فرصت و مهاجرتش به توکیو، اینبار نیز جنگ را بعنوان یک فرصت مغتنم شمرد.
وقتیکه نتوانست ذرهای بتن برای ساخت کارخانهاش پیدا کند، اقدام به تولید آن کرد. البته در این راه به مشکلات زیادی برخورد اما در نهایت موفق شد کارخانهاش را بسازد. اما متاسفانه در کمال ناباوری، کارخانهاش دوبار توسط هواپیماهای آمریکایی بمباران شد. هواپیماها فقط اقدام به پرتاب بمب نمیکردند، بلکه گالنهای فلزی خالی سوخت را هم پرتاب میکردند.
سویشیرو دوباره تهدید را به فرصت تبدیل کرد. فولاد هم در آن برهه از زمان نایاب بود. بنابراین، او و کارکنانش گالنهای سوخت را که در نقاط مختلف شهر ریخته شده بودند، جمعآوری کردند. سویشیرو این گالنهای خالی را هدایایی از طرف “ترومن” (رییسجمهور آمریکا) نامید و آنها را برای ساخت مجدد کارخانهاش بکار برد. درنهایت، کارخانهای را که سویشیرو با مشقت و رنج فراوان ساخت، در یک زلزلهی شدید نابود شد.
هنگامیکه جنگ پایان یافت، ژاپن در وضعیت بسیار بدی بسر میبرد. بنزین بسیار کمیاب شده بود. برای بار چندم، سویشیرو از بحران بعنوان فرصت استفاده کرد. در آن ایام، مردم نیاز به وسیلهی نقلیهای داشتند که سوخت کمی مصرف کند. او با نصب یک موتور کوچک بر روی دوچرخهاش یک موتورسیکلت کم مصرف ساخت. همسایهاش پس از دیدن اختراع جدید سویشیرو، از او خواست تا یکی هم برای او بسازد. او یک فرصت جدید برای تجاریسازی کارش پیدا کرده بود. اما پول موردنیاز برای سرمایهگذاری را نداشت. پس دوباره دست بکار شد، چون فرصت جدیدی را درک کرده بود.
ساخت کارخانه هوندا
موتورسیکلت هوندا
او مثل بقیه مردم به بانک نرفت تا تقاضای وام کند. بلکه به 18000 مالک فروشگاه دوچرخه در سرتاسر ژاپن نامه نوشت و از آنها تقاضای حمایت مالی کرد. سویشیرو در نامه به این نکته اشاره کرده بود که کشور در این برهه به ایدههای جدید برای بازسازی و پیشرفت نیاز دارد. ذر نامه از آنها خواست تا در کمک به پیشرفت ژاپن، به او بپیوندند. 5000 نفر از آنها پذیرفتند. با پولی که جمعآوری شد، سویشیرو اقدام به طراحی و ساخت کارخانهی موتورسیکلت هوندا کرد. اما، این پروژه مانند کارهای قبل، مشکلاتی داشت.
بارها و بارها طراحیهایش را تغییر داد تا سرانجام به موفقیت بزرگی دست پیدا کرد که شهرهی عالم شد. در آن دوران، کمپانی سویشیرو حدود 60 میلیون موتورسیکلت تولید کرد. همین باعث شد عنوان بالاترین رقم فروش وسایلنقلیه موتوری را در تاریخ کسب کند.
خودروی هوندا
همانطور که همه میدانند، سویشیرو هوندا موفقیت خود را با طراحی و تولید خودرو ادامه داد. اما چیزی که بیشتر مردم نمیدادند، این است که او موفقیت خود را مدیون ارتباط دوستانهاش با شکست میداند. در جملهای مشهور گفته است: “موفقیت یعنی 99 درصد شکست”. مانند ادیسون، سویشیرو میدانست که تنها از طریق شکست است که شما متوجه میشوید که کدام روشها جواب نمیدهد. از آن ببعد است که شما به روش درست پی میبرید و شروع به پیشرفت میکنید و در لابلای چالشها و شکستهای زندگی، فرصتهای نهفته را کشف میکنید.
مترجم: مهدی غضنفری
1 دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید
سلام.ممنونم از ترجمه شما.خدا قوت.
واقعا همینه باید هر بار که زمین خوردی بهتر از قبل و محکمتر بلندشی .